جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  07/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > ضرب المثل

دو قورت و نيمش باقي است
گروه: ضرب المثل

ضرب المثل بالا دربارۀ كسي به كار مي رود كه حرص و طمعش را معيار و ملاكي نباشد و بيش از ميزان قابليت و شايستگي انتظار تلطف و مساعدت داشته باشد. عبارت مثلي بالا از جنبۀ ديگر هم مورد استفاده و اصطلاح قرار مي گيرد و آن موقعي است كه شخص در ازاي تقصير و خطاي نابخشودني كه از او سرزده نه تنها اظهار انفعال و شرمندگي نكند بلكه متوقع نوازش و محبت و نازشست هم باشد. در اين گونه موارد است كه اصطلاحاً مي گويند:«فلاني دو قورت و نيمش باقي است.» يعني با تمتعي فراوان از كسي يا چيزي هنوز ناسپاس است.
اكنون ببينيم اين دو قوت و نيم از كجا آمده و چگونه به صورت ضرب المثل درآمده است. چون حضرت سليمان پس از مرگ پدرش داود بر اريكۀ رسالت و سلطنت تكيه زد بعد از چندي از خداي متعال خواست كه همۀ جهان را دريد قدرت و اختيارش قرار دهد و براي اجابت مسئول خويش چند بار هفتاد شب متوالي عبادت كرد و زيادت خواست.
در عبارت اول آدميان و مرغان و وحوش. در عبادت دوم پريان. در عبادت سوم باد و آب را حق تعالي به فرمانش درآورد. بالاخره در آخرين عبادتش گفت:«الهي، هرچه به زير كبودي آسمان است بايد كه به فرمان من باشد.» خداوند حكيم علي الاطلاق نيز براي آن كه هيچ گونه عذر و بهانه اي براي سليمان باقي نمانده هرچه خواست از حكمت و دولت و احترام و عظمت و قدرت و توانايي، بدو بخشيد و اعاظم جهان از آن جمله ملكۀ سبا را به پايتخت او كشانيد و به طور كلي عناصر اربعه را تحت امر و فرمانش درآورد. باري، چون حكومت جهان بر سليمان نبي مسلم شد و بر كليۀ مخلوقات و موجودات عالم سلطه و سيادت پيدا كرد روزي از پيشگاه قادر مطلق خواستار شد كه اجازت فرمايد تا تمام جانداران زمين و هوا و درياها را به صرف يك وعده غذا ضيافت كند!
حق تعالي او را از اين كار بازداشت و گفت كه رزق و روزي جانداران عالم با اوست و سليمان از عهدۀ اين مهم برنخواهد آمد. سليمان بر اصرار و ابرام خود افزود و عرض كرد: «بار خدايا، مرا نعمت قدرت بسيار است، مسئول مرا اجابت كن. قول مي دهم از عهده برآيم!»
مجدداً از طرف حضرت رب الارباب وحي نازل شد كه اين كار در يد قدرت تو نيست، همان بهتر كه عرض خود نبري و زحمت ما را مزيد نكني. سليمان در تصميم خود اصرار ورزيد و مجدداً ندا در داد: «پروردگارا، حال كه به حسب امر و مشيت تو متكي به سعۀ ملك و بسطت دستگاه هستم، همه جا و همه چيز در اختيار دارم چگونه ممكن است كه حتي يك وعده نتوانم از مخلوق تو پذيرايي كنم؟ اجازت فرما تا هنر خويش عرضه دارم و مراتب عبادت و عبوديت را به اتمام و اكمال رسانم.» استدعاي سليمان مورد قبول واقع شد و حق تعالي به همۀ جنبدگان كرۀ خاكي از هوا و زمين و درياها و اقيانوسها فرمان داد كه فلان روز به ضيافت بندۀ محبوبم سليمان برويد كه رزق و روزي آن روزتان به سليمان حوالت شده است.
سليمان پيغمبر بدين مژده در پوست نمي گنجيد و بي درنگ به همۀ افراد و عمال تحت فرمان خود از آدمي و ديو و پري و مرغان و وحوش دستور داد تا در مقام تدارك و طبخ طعام براي روز موعود برآيند. بر لب دريا جاي وسيعي ساخت كه هشت ماه راه فاصلۀ مكاني آن از نظر طول و عرض بود:«ديوها براي پختن غذا هفتصد هزار ديگ سنگي ساختند كه هر كدام هزار گز بلندي و هفتصد گز پهنا داشت.» چون غذاهاي گوناگون آماده گرديد همه را در آن منطقۀ وسيع و پهناور چيدند. سپس تخت زريني بر كرانۀ دريا نهادند و سليمان بر آن جاي گرفت. آصف برخيا وزير و دبير و كتابخوان مخصوص و چند هزار نفر از علماي بني اسراييل گرداگرد او بر كرسيها نشستند. چهار هزار نفر از آدميان خاصيان در پشت سر او و چهار هزار پري در قفاي آدميان و چهار هزار ديو در قفاي پريان بايستادند.



سليمان نبي نگاهي به اطراف انداخت و چون همه چيز را مهيا ديد به آدميان و پريان فرمان داد تا خلق خدا را بر سر سفره آورند. ساعتي نگذشت كه ماهي عظيم الجثه اي از دريا سر بر كرد و گفت: «پيش از تو بدين جانب ندايي مسموع شد كه تو مخلوقات را ضيافت مي كني و روزي امروز مرا بر مطبخ تو نوشته اند، بفرماي تا نصيب مرا بدهند.» سليمان گفت: «اين همه طعام را براي خلق جهان تدارك ديده ام. مانع و رادعي وجود ندارد. هر چه مي خواهي بخور و سد جوع كن.» ماهي موصوف به يك حمله تمام غذاها و آمادگيهاي مهماني در آن منطقۀ وسيع و پهناور را در كام خود فرو برده مجدداً گفت:«يا سليمان اطعمني!» يعني: اي سليمان سير نشدم. غذا مي خواهم!! سليمان نبي كه چشمانش را سياهي گرفته بود در كار اين حيوان عجيب الخلقه فرو ماند و پرسيد:«مگر رزق روزانۀ تو چه مقدار است كه هر چه در ظرف اين مدت براي كليۀ جانداران عالم مهيا ساخته ام همه را به يك حمله بلعيدي و همچنان اظهار گرسنگي و آزمندي مي كني؟»
ماهي عجيب الخلقه در حالي كه به علت جوع و گرسنگي! ياراي دم زدن نداشت با حال ضعف و ناتواني جواب داد: «خداوند عالم روزي 3 وعده و هر وعده يك قورت غذا به من كمترين! مي دهد. امروز بر اثر دعوت و مهماني تو فقط نيم قورت نصيب من شده هنوز دو قورت و نيمش باقي است كه سفرۀ تو برچيده شد. اي سليمان اگر ترا از اطعام يك جانور مقدور نيست چرا خود را در اين معرض بايد آورد كه جن و انس و وحوش و طيور و هوام را طعام دهي؟»
سليمان از آن سخن بي هوش شد و چون به هوش آمد در مقابل عظمت كبريايي قادر متعال سر تعظيم فرود آورد.

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837