«بچه كه بوديم پدر و مادر توى سرمان مى زدند، حالا كه پدر و مادر شده ايم بچه ها توى سرمان مى زنند» شما هم بار ها و بار ها اين عبارت را شنيده ايد و شايد هم يكى از كسانى هستيد كه با مشاهده برترى اراده فرزندانتان بر خواسته و اراده خود، مدام آن را تكرار مى كنيد. بايد بگوييم شما آدم بدشانسى هستيد. متأسفيم! شما زمانى به دنيا آمده ايد كه پدران و مادران در خانه حكم مى راندند و حالا كه. . . اما نه، آن زمان شما قدرت تغيير مناسبات را در خانواده نداشتيد ولى حالا كه خود صاحب خانواده شده ايد مى توانستيد از ابتدا سنگ بنا را طورى بگذاريد كه اراده فرزندان شيرازه همه چيز را به هم نريزد. سهراب شكرانه كارشناس مسائل آموزشى معتقد است فرزند سالارى باعث اخلال در رشد اجتماعى كودك مى شود. در اين مدل تربيتى كودك در حالى كه نمى داند حقوق اجتماعى داراى چه معنايى است، تنها به فكر احقاق خواسته هاى بجا و نابجاى خود است. در چنين خانواده هايى سازگارى اجتماعى كودك كم مى شود و كودكان سست و بى اراده بار مى آيند و از آنجا كه در خانواده هاى فرزندسالار، بايد خواسته هاى فرزندان تأمين شود، روحيه اطاعت از قانون و احترام به مقررات اجتماعى و آداب اخلاقى به حداقل ممكن تنزل پيدا مى كند. به بيان ديگر فرزندان اين خانواده ها به هنجارهاى اجتماعى، فرهنگى و اصول و ارزشهاى اخلاقى چندان توجهى ندارند. پديده فرزندسالارى مسئله اى است كه بيشتر در ميان خانواده هايى كه داراى ويژگى هاى اقتصادى متوسط به بالا هستند ظهور پيدا كرده و وارد ساير طبقات اجتماعى جامعه شده است. به گفته يكى از جامعه شناسان فرزندسالارى در كشور ما بويژه در كلان شهر ها باعث شده طول دوره نوجوانى و جوانى از مرز۳۵سال نيز تجاوز كند و به تعبير بهتر تا اين سن، افراد هيچ گونه مسئوليت فردى و اجتماعى در قبال خانواده و جامعه از خود بروز ندهند و همه چيز و همه كس را در خدمت خود بخواهند. فرزندسالارى به مفهوم تكتازى و مديريت بچه ها در خانواده نشانگر منحنى روبه ضعف قدرت والدين در خانه است.
|