جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  07/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > افسانه ها و فرهنگ توده

آئين مهر
گروه: افسانه ها و فرهنگ توده
نویسنده: پروفسور المار شورتهايم / نادرقلي درخشاني
منبع: اعتماد ملي

گسترش يك آيين ايراني در اروپا

" گسترش يك آيين ايراني در اروپا " پژوهشي است از پروفسور المار شورتهايم محقق آلماني كه نخستين بار سال 1979 در نشريه جهان كهن (چاپ سوئيس) منتشر شد.
او در اين اثر چگونگي نفوذ آيين مهر از ايران باستان به اروپا و خاصه سرزمين روم را شرح داده است. اين متن توسط نادرقلي درخشاني ترجمه شده و قرار است كه به زودي در قالب كتابي توسط نشر ثالث چاپ شود.

درخشاني در مقدمه خود بر اين كتاب نوشته است:
در گوشه‌‌اي از موزه ايالتي شهر بن، پايتخت آلمان غربي، يك محراب و دو پيكره سنگي نهاده شده است. اين هر سه آثاري از "آيين مهر" را نشان مي‌دهند كه در سده‌هاي پيش و پس از مسيح در اين ديار گسترده بوده است.

ليكن بن‌تنها شهر اروپايي نيست كه شهروندانش به آنان كه كسوت <پارسي> داشتند، مهر و ارادت مي‌ورزيدند. فرهيختگان اروپا در بسياري از سرزمين‌هاي خود محرابه‌هاي بي‌شمار يافته‌اند و از چندي پيش جنب‌وجوش در پژوهش اين آيين بالا‌ گرفت و بخشي از تلا‌ش آنان به زبان پارسي درآمد]...[ ديگر آنكه مهرپرستي تنها پديده ايراني است كه بر سراسر جهان آن روزگار از آسياي كوچك و يونان گرفته تا قلب اروپا و مرزهاي اسكاتلند و سر تا سر نوار شمالي آفريقا چيره شده و به ويژه در دره‌هاي پيرامون راين و دانوب به اوج شكوفايي خود رسيده است. اينچنين گسترشي از آيين زرتشت با همه بالندگي‌اش سر نزده است. چه دين زرتشت نه‌تنها از مرزهاي ايراني فراتر نرفت، بل در خود ايران پهناور نيز هيچگاه همگاني نگرديد.

آيين مهر گرچه به دست زرتشت سركوب و محو شد و به اروپا رخت بربست اما آنچنان در دل مردم ايران ريشه كرده بود كه در پوشش انديشه‌ورزي‌هاي ديگر فرو خزيد. در اين دفتر مي‌بينيم كه چگونه آيين مهر به سرزمين‌هاي بيگانه راه يافته و در تسخير دل مردمان آن ديار كامياب گشته است.>

امروزه دانشمندان ناگزير بر آنند كه هر چه بيشتر خود را با ايزد مهر سرگرم دارند زيرا همواره روشن‌تر مي‌گردد كه دريافت و شناخت زندگي سياسي و اجتماعي زمان سزارهاي روم بي‌آنكه تاثير شرق را پي در پي در همه زمينه‌ها پيگيري كنيم، ممكن نخواهد بود. فراواني نا‌م‌هاي خدايان مصري، سرياني، آسياي صغير و ايراني يكي از ويژگي‌هاي نمايان اين تاثير در قلمروي ديني مردم است. هر شهروند امپراتوري روم خداياني مثل ايزيس، ژوپيتر دوليخنوس، سيبل و يا ميتراز را هر چند كه نمي‌پرستيد و يا از آن تصويري كمرنگ در ذهن خود داشت، مي‌شناخت. ‌

اين تجسم مبهم ناشي از آن بود كه بسياري از رسوم قرباني براي خدايان، پنهان انجام مي‌گرفت و تنها پذيرفتگان رسمي و آنان كه غسل تعميد يافته بودند مجاز به شركت در چنين انجمني بودند. از درون پرستشگاه‌ها و از سوي <پيروان> چيزي به بيرون درز نمي‌كرد و گذشته از آن كمتر چيزي در اين مورد نوشته و پراكنده مي‌شد. ‌

در چنين احوالي بود كه در آغاز كار حتي مسيحيان به‌ويژه در رنج بودند، چه روميان آنان را پيرو يكي از ايزدان بي‌شمار شرقي مي‌پنداشتد. از همان اوان عيسي مسيح نيز در نظر آنان جزو ايشان بود. روميان به آنان بدگمان بودند، زيرا كسي نمي‌دانست كه در انجمن آنان چه مي‌گذرد.

پلينيوس (شهردار سلطنتي) در پي اعلا‌م جرم كه به وي محول شده بود براي نخستين بار دستور داد تشكيل گروه پنهاني سياسي به وسيله <اين‌مسيحيان> بررسي شود. پلينيوس براي يافتن حقيقت حتي دست به شكنجه دو تن از زنان مسيحي زد تا آنان را به گفتار وا دارد، اما چندي نگذشت كه شهروندان خردمند رومي با دسترسي به انتشار موعظات انجيل و يا نوشته‌هاي پدران كليسايي، توانستند درباره مسيحيت آگاهي يابند. تفاوت فاحش كيش مسيحيان با آيين مهرپرستي در همين جا نهفته است. ما نيز امروزه از اين آيين بيشتر از يك شهروند عامي رومي كهن چيزي نمي‌دانيم زيرا از سده‌هاي نخستين ميلا‌دي كه دوران شكوفايي مهرپرستي است، تقريبا سندي بر جاي نمانده است. تنها منابع باستان‌شناسي هستند كه مي‌توانند ما را در حوزه گسترده‌تري با اين ايزد و داستان‌ها و پرستش‌او آشنا سازند. ‌ فرانتس كومون مهرشناس بزرگ مي‌گويد: اگر ما تنها تورات و كليساهاي جامع سده‌هاي مياني را در دست مي‌داشتيم درباره آيين مسيحيت نيز بيش از مهرپرستي چيزي نمي‌دانستيم. تنها منابع شناخت، ستايش خدايان است كه از دوران سزارهاي روم بر جاي مانده‌اند. عملا‌ پرستشگاه‌ها و هداياي نذري‌اند و در چنين وضعي تنها مي‌توان متن‌هاي فرهنگي كهن هند و ايران را با تورات برابر نهاد. ‌

اما دانش باستان‌شناسي هر بار چيزهاي تازه‌تري در پرسمان‌هاي آيين مهر مي‌يابد و اين خود انگيزه‌اي مي‌شود كه فرزانگان ما ديگر بار و هرچه بيشتر به اين ايزد ايراني روي مي‌آورند. آنان يافته‌هاي نو را در آثار پيشين در رده‌خود جاي مي‌دهند و يا آنچه را كه موجود است با تازه‌يافته‌ها برمي‌آزمايند. كوشش‌هاي دو تن از كاوشگران اين زمان روش بررسي و تنظيم و رده‌بندي را هموار ساخته است. فرانتس كومون نخستين كسي است كه آثار ادبي و اسناد شمايل‌پردازي و كتيبه‌شناسي را گردآوري كرده است. اين كار در پايان سده پيش انجام شد. ‌

پس از او فرمازرن بي‌درنگ به صورت‌برداري اقدام نمود و در سال 1965 ميلا‌دي مجموعه تازه‌اي از آثار به دست داد كه شماره آنها بالغ بر دو برابر تعداد پيشين بود، اما اين گردآوري تازه نيز بر پژوهش‌هاي آثار آيين مهر سودي نبخشيد.
افزون و مهم‌تر از همه سري انتشارات فرمازرن به نام پژوهش‌هاي مقدماتي مذاهب شرقي در امپراتوري روم است كه هم‌اكنون بيش از 70 جلد را شامل شده و تازه‌ترين پي‌آيندهاي پژوهشي درباره اديان شرقي به ويژه در آيين مهرپرستي را در دسترس جهان اين دانش مي‌گذارد. ‌ در بررسي اين جنگ بي‌درنگ به چشم مي‌خورد كه افزون بر ايتاليا در استان‌هاي دانوب و راين امپراتوري روم آثار فراوان ديگري از مهر و آيين او نيز يافت شده است. ارائه دلا‌يل بيشتر اين آثار و رده‌بندي آنها در كل جهان هستي، ديدگاه اصلي اين كتاب درباره مهر است. ‌

گسترش آيين مهر در امپراتوري روم

]...[ روم مراقبت خود را در شرق متمركز ساخته و به‌ويژه توجه خود را به آسياي كوچك معطوف كرده بود. روميان ناچار بودند در برابر پارت‌ها كه روز به روز بر نيرومندي خود مي‌افزودند، ايمن شوند. همچنين دزدان دريايي كه پايگاه‌هاي آنان در كيليكيه مستقر بود، بازرگاني و امنيت مردم را تهديد مي‌نمودند و سرانجام مي‌بايد در برابر پادشاه پنت، مهرداد ششم (اوپاتر) كه پي در پي بر نفوذ و قدرت خويش مي‌افزود، جنگي خونين درگير شود. اين رويدادها سپاهيان رومي و همراهانشان و نيز بازرگانان پرجنب‌وجوش را كه به سرعت در همه جا سر بر مي‌آوردند، با انگارهاي ديني آسياي صغير آشنا مي‌نمود اما تنها برخورد و شناخت، پذيرش اين آيين را حتمي نمي‌ساخت و يا نمي‌توانست آنان را چنان شيفته و مجذوب خود كند كه اينچنين پرستشگاه‌ها و آثاري را از اواخر سده يكم تا سده سوم پس از ميلا‌د برجاي گذارد. پس بايد ديگر بار ضرورت و شرايط تاريخي‌اي را كه براي نفوذ موفقيت‌آميز مهر در امپراتوري روم كارساز بوده‌‌اند، نزديك‌تر مورد مشاهده قرار دهيم. ‌

از پلوتارك، رويدادنگار يوناني- حدود 46 تا 126 ميلا‌دي- يك گزارش تاريخي در دست هست. در زندگينامه پومپه آورده است كه: <راهزنان دريايي نيايش بيگانه و رسوم ديني مرموزي در المپ انجام مي‌دهند و از اين روي است كه مهر به دست آنان نامدار شده، تا امروز زنده است.> اهميت اين اشارات در اين است كه ما كهن‌ترين گواه آشنايي روميان با پرستش مهر را در پيش‌رو داريم، چه اين <رسوم مرموز> نمي‌توانند چيز ديگري جز نيايش مهر بوده باشند. از بخت بد درباره چگونگي ستايش و درونمايه اين آيين چيزي به دست نمي‌دهد ليكن مي‌توان چنين گفت كه تكيه پلوتارك بيشتر بر نسخ‌آيين‌هفايستوس در نزد دزدان دريايي در المپ بوده است، چه در پيوند با اين نقل قول، ويراني و تاراج بسياري از پرستشگاه‌ها و مكان‌هاي مقدس يونانيان را به دست آنان بازگو كرده است. اهميت اين آثار مقدس در المپ مرهون آتش جاويدان بوده كه به طور طبيعي با گاز برخاسته از شكاف صخره‌ها تغذيه مي‌شد. پس بايد پذيرفت كه دزدان دريايي اين مكان مقدس را از ميان برداشتند تا در حوزه آتش، مهر و خدايان ديگر آتش را بپرستند و نه هفايستوس را.

استرابون جغرافيدان كه در آمازياي پنت زاده شده 644 پيش تا 23 پس از ميلا‌د) مشاهدات خود را چنين بيان مي‌كند كه در آنجا مغان- كه او آنان را پيرت خوانده- بر فراز يك محراب از آتش جاويدان نگهباني مي‌كرده‌اند. از جامه آنان نيز سخن آورده كه همانند پوشاك مغان در سنگ‌نگاره داسكيليون بوده و نيز افزوده است كه آنان هنگام نيايش و ستايش، سوگند و اندرز و گفتارهاي جادوگرانه را به صورت آواز سر مي‌دهند.

پس اگر پومپه و سربازانش، استرابون و هم به يقين بسياري از شهروندان رومي، مسافران و ماموران سياسي اينچنين مراسم ديني را شاهد بوده‌اند، ديگر نمي‌‌توان پذيرفت كه شناخت و گسترش اين آيين در ميان روميان به دست دزدان دريايي كه در آن زمان از بزرگ‌ترين دشمنان امپراتوري روم به شمار مي‌آمدند، به انجام رسيده است. استاد پلوتارك كه 150 سال پس از استرابون مي‌زيسته است، بايد در اين باره به خطا رفته باشد.

ليكن هرگاه بدان‌سان كه تاكنون پذيرفته مي‌شد، ستايش مهر را دزدان دريايي نگسترانيده‌اند، چه كسي و يا چه كساني اين كار را كرده‌اند؟
اين به يقين رومي‌ها خود بوده‌اند كه در آسياي كوچك با اين ايزد آشنا شده و او را به روم و از آنجا به ديگر استان‌ها برده‌اند. ولي با يادآوري اينكه در سده يكم پيش از مسيح، ايزدان بيگانه جايگاهي مستحكم در پانتئون رومي داشته‌اند، بسيار شگفت مي‌نمايد كه مهر اينچنين دير به زندگي ديني روميان پاي نهاده باشد. ]...[ برخوردهاي متراكم روميان با شرق در زمان نخستين سزارها آغاز شد و از اين پس سربازان رومي مستقر در شرق و كارمندان ادارات دولتي استان‌ها خود را با اديان گوناگون و به ويژه با آيين مهر بيش از پيش روبه‌رو ديدند و از همين زمان بوده كه مهر توانست در امپراتوري روم به تكامل پربار خود رسيده و از دين ايراني و تاثيرات يوناني بر آن، چيزي تازه و جهان‌گستر بيافريند. بدون استقبال و آمادگي رومي كه اصولا‌ هر پديده تازه‌اي را مي‌‌پذيرفت، هرگز اين تكامل دست نمي‌داد. افزون بر اين، تندروي‌هاي مناسك ساير اديان بيگانه براي روميان بس شگفت مي‌نمود، چنانكه پرستندگان و كاهنان سيبل در حال بيهوشي و سرمستي در ملا‌ همگان ختنه مي‌شدند. به جاي آن، بازرگانان ستايشگر مهر مي‌توانستند به نام ايزدشان، <پيمان> بندند و يا براي سربازان موقعيتي فراهم مي‌شد كه با ستايش ايزد تازه، خود را به‌گونه‌اي <چيره‌ناپذير> احساس نمايند.

در اوان پيدايش مسيح، آيين مهرپرستي آسياي كوچك را روميان بي‌آنكه بپذيرند و يا ايزد و كلا‌م او را درك نمايند، مي‌شناختند. ‌
فرزانگاني همچو استرابون به دشواري و آن هم در طبقه كتابخوان روم آن را شناساندند. اين ايزد به ظاهر جز در اندك موارد تاثير چنداني بر شهروندان نمي‌نهاد. اين تاثير هنگامي نهاده شد كه كارمندان، بازرگانان و سربازاني كه سال‌ها در استان‌هاي آسياي كوچك مي‌زيستند با مهر و دست‌آموزهاي او از نزديك آشنا گرديدند، اما نه‌تنها اهالي روم، بلكه شرقيان خود در اين زمان بيش از پيش در جامه سربازان رومي يا در كسوت بازرگانان پرجنب‌وجوش به گسترش آيين مهر در غرب امپراتوري روم مي‌پرداختند. آنها بر حسب اتفاق با بردباري و شكيبايي روميان در امور مذهبي روبه‌رو گرديدند. آنان مي‌توانستند بي‌آنكه دستخوش خطر تعقيب و يا تمسخر قرار گيرند، تكه‌اي از ميهن خود را با اين ايزد به سرزمين‌هاي دوردست بياورند. از اين روي است كه اكثر آثار در جاها و شهرهايي ديده مي‌شوند كه برخورد با شرقي‌ها بسيار بوده و يا سربازان و بازرگانان از شرق به آنجا روي آوردند.

]...[ به هر روي، بازرگانان در آلمان آشكارا بناهاي مهرپرستي بسياري از خود برجاي نهاده‌اند. مركاتوريوس كاسترنسيس كه خود را بازرگان مي‌نماياند، يك سنگ‌نگاره مهر را در شهر اوستربوركن (يكي از شهرهاي آلمان) پيشكش كرده است. اين اثر نه‌تنها يكي از پرخرج‌ترين و پرمحتواترين آثاري است كه نيروي مالي هديه‌كننده را نشان مي‌دهد، بلكه ژرف‌نگري و درك فوق‌العاده او را از روايت مهر بيان مي‌كند. در يكي از دو پرستشگاه شهر اشتوك‌اشتادت در كنار ماين، مهر حتي با عنوان مركور- ايزد بازرگاني - فراخوانده شده است. بسياري از پيكره‌هاي ديگر اين ايزد در زمينه هنري مهرپرستي گواه اين مطلب‌هستند. چنانكه از بسياري از اسناد برمي‌آيد موثرترين نقش گسترش آيين مهر در امپراتوري روم را بي‌ترديد سربازان و لشكريان داشته‌اند. لژيون دوم امدادي- ذخيره - زير فرماندهي سزار و سپاهيان قرار داشت. از نام‌هاي ويژه چنين برمي‌آيد كه بسياري از نفرهاي اين گروه نظامي، ‌شرقي بوده‌اند. در سال 120 ميلا‌دي اين لژيون به پوناني منتقل گرديد و به احتمال بسيار شرقيان اين گروه ايزد مهر خويش را نيز به همراه آوردند. همچنين در كارنونتوم اين ايزد ايراني ستايش مي‌شد. آورنده اين ايزد، نخست سربازان لژيون پانزدهم آپوليناريس بودند. اين لژيون واحدي بود كه 9 سال در جنگ‌هاي مشرق به‌ويژه عليه پارت‌ها شركت داشت و در سال‌هاي 72-71 پس از ميلا‌د به سوي دانوب بازپس كشيد.

نمونه چشمگير ديگر، اردوي رومي كماژنا در مرز اتريشي ليمه در استان نوريكوم است. چنانكه از نام اين لژيون پيداست، برخاستگاه و نفرهاي اين اردو همه از كماژن بوده‌اند. يكي از اين سربازان براي تندرستي همرزمانش، به‌ويژه آنانكه در پست <كمانداران> خدمت مي‌كرده‌اند، يك محراب در همسايگي محرابه برپا ساخته است. آنان مي‌پنداشتند كه در چنين پست خدمتي، داراي <ايمني ايزدي> خواهند شد، چه مهر به آب در ابرها تير رها مي‌نموده و در بسياري از جاها در چهره سوار كماندار پديدار شده است.

اينك مي‌توان به آثار يافت‌شده در آلمان پرداخت. كومون در آغاز سده كنوني توانست ثابت كند كه بيشتر آثار امپراتوري روم در اين حوزه (آلمان) به دست آمده‌اند و چون از آن زمان تاكنون آثار تازه ديگري نيز يافت شده است، مي‌توان گسترش اين آيين را در آثار پيشين ژرف‌تر نگريست. به نظر مي‌رسد كه آيين مهر از دو راه به آلمان رسوخ كرده است؛ يكي از راه رن با جذب بازرگانان و مسافران كه شهروندان آلماني را با اين آيين آشنا ساختند و ديگري به وسيله سربازان يعني شرقياني كه خود در زمره سپاهيان بوده و يا لژيونرهاي رومي كه به ميهن خود بازگشته‌اند.

در آلمان هم به روشني پيدا است كه مهر دست‌كم پيش از آغاز سده دوم ميلا‌دي در پاره‌اي نقاط شناخته شده بود. براي نمونه يكي از سربازان گروهان بيست‌ودوم داوطلب، يك محراب كوچك در هدرنهايم به مهر تقديم كرده است. ما دقيقا نمي‌دانيم كه اين واحد در چه هنگام به هدرنهايم آمده است، اما مي‌توانيم از روي اسناد تعيين كنيم كه در سال‌هاي نخستين سده دوم ميلا‌دي به دژ ديگري در اوبرفلورشتادت منتقل گرديده است بنابراين، اين محراب مي‌تواند حداكثر به اواخر سده اول منسوب گردد. در سال 70 ميلا‌دي لژيون هشتم آگوستا نيز از موزين - از ايالا‌ت دانوب- آنجا كه به آيين مهر آشنا بوده‌اند به ژرماني نقل مكان كرده و در گسترش اين آيين چنان كوشيده‌اند كه در دهه‌هاي بعد تقريبا همه سپاهيان به مهر گرويده‌اند. با همه نقش قاطع نظاميان، هنوز نمي‌توان گفت تنها آنان مهرپرستي را در آلمان تا بدين پايه شكوفا ساخته‌اند. آنان ناچار بودند در جابه‌جايي‌هاي پي‌درپي، همواره پرستشگاه‌هاي كهنه را برجاي نهاده و محرابه‌هاي تازه بنا سازند. اگر پرستشگاه‌هاي رها شده ويران نگشته‌اند از اين روي است كه شهروندان ساكن و پابرجايي كه تا آن زمان تعميد شده بوده‌اند، خود خدمت پرستشگاه را مي‌پذيرفته‌اند. بدين‌سان روشن است كه آثار يافت‌شده منسوب به قرون دوم و سوم ميلا‌دي و وابسته به طبقه خرده‌مالكان و بازرگانان ايالا‌ت رومي بوده است. اين مطلب به‌ويژه در محرابه‌اي كه در شهر ويسبادن كاوش شده است، احساس مي‌گردد. اين محرابه پرستشگاهي است كه يك نفر به نام گ.وارونيوس لوپولوس در بخشي از ملك شخصي خود بنا نموده است. سه نفر از سربازان بازنشسته و مقيم از لژيون بيست‌ودوم كه قصد اهداي يك محراب به اين پرستشگاه را داشته‌اند (چنانكه از يك سنگ‌نگاره درمي‌يابيم) بايد نخست موافقت صاحب زمين را جلب نمايد (ش17.) در شهرهاي فاقد پادگان سربازان، مانند كلن و ترير نيز بسياري از ساكنان درون حصار شهر، ايزد ايراني را مي‌ستودند.

در اينكه سربازان مشوق ستايش شهرنشينان بوده‌اند، هنوز آثار مطمئن يافت نشده است. نياز به نذري‌ها و هداياي كوچك در شهر ترير و پيرامون آن، چنان بالا‌ گرفت كه يك بخش از كارگاه‌هاي كوزه‌گري، اختصاص به اين كار داده شده بود. ترديدي نيست كه بدون نظر مساعد روم و سزار امكان رسوخ آيين مهر - آن هم اينچنين عميق در زندگي خصوصي و اجتماعي مردمان- ممكن نبود و در اين امر ساكنان رومي از موافقت و ايمني ضمني و گاه پشتيباني بسياري از فرمانروايان در گسترش اين آيين بهره‌مند بودند.

بنا بر آگاهي ما، نرون نخستين سزاري بوده كه مهرپرستي را مي‌پسنديد. او به‌ويژه در مسائل پنهاني و سري بسيار كنجكاو بود و اشتياق بسيار داشت كه در انجمن مغان راه يافته و تعميد شود. زندگينامه‌نويس او به نام سوتن و تاريخ‌نگار كاسيوس ديو و نيز پلينيوس بزرگ همگي گزارش داده‌اند كه نرون، تيرداد پادشاه ارمنستان را با وعده‌هاي بسيار برانگيخت تا به روم آمده و به دست او تاج بر سر گذارد. تيرداد پس از سفر چند ماهه به روم رسيد و نرون با مراسم باشكوهي به پيشواز او شتافت. سزار روي تخت سلطنتي بلندي نشسته بود و جلا‌ل و شكوه بسيار پيرامونش را فرا گرفته بود. تيرداد به پيشگاه او بالا‌ رفته و نزد وي زانو زده است و مي‌بايد چنين گفته باشد: <من شهريارم، از تخمه ارشك، از پادشاهان ولخش و برادرش پاكر، اما من بنده توام و به سوي تو آمدم. خداي من! كه تو را همچو مهر ستايش كنم، من آن خواهم بود كه تو به من روا مي‌داري، چه تو برايم من مويرا (الهه سرنوشت) و تيش (الهه رويدادهاي تصادفي) هستي.>

در ميان همراهان تيرداد برخي مغان نيز ديده مي‌شدند كه پس از چندي سزار را به رازهاي انجمن خويش آشنا نمودند. پلينيوس بزرگ در <تاريخ طبيعي> خود محفل جشن را براي ما چنين مي‌نگارد كه نرون همچنان در عالم بي‌خودي به سر مي‌برد و خود را <پادشاه مهر> مي‌انگاشت و حتي فرمان داد تا در باغ كاخش يك تنديس كه چندين برابر او بود بنا كنند بدان‌سان كه چهره او را به گونه ايزد آفتاب بنماياند. بنا بر آنچه گذشت، باور آيين ميترايي در ميان سزارها از زمينه مساعدي برخوردار بود و نرون نخستين نفر از بسياري كسان است كه شيفته برابر نهادن خود با مهر ايزد آفتاب بودند و يا حتي خود را همانند آن دانسته و خواستار پرستش خود شدند تا بدين‌سان به خود لقب <شكست‌ناپذير> بدهند. در يك لوحه يافت شده در شهر ماينس (از شهرهاي آلمان) در مقدمه‌اي از كاراكالا‌ (سزار روم) چنين آمده است 2111-217 ميلا‌دي:)
<خدايان، شكست‌ناپذير، آفتاب، امپراتور سزار، م (اركوس) ، آورليوس، آنتونينوس.>

و سرانجام از سزار كومودوس -180-192ميلا‌دي- درمي‌يابيم كه او در كنار ديگر اديان شرقي، مهر را به خوبي مي‌شناخته است. رويدادنگار او، لا‌مپريديوس در كتاب خود با تنفر و حيرت بسيار مي‌نويسد كه كومودوس افزون بر كارهاي شرم‌آور ديگرش، آيين مهر را نيز با قرباني كردن واقعي انسان‌ها، پليد ساخت، در حالي كه شيوه‌هاي ستايش در اين آيين تنها به اداي حركات و گفتارهاي نمايشي و وانمود كردن به كشتن براي هراساندن بسنده مي‌شده است. هم از اوست كه مي‌دانيم در اين زمان در سالنامه رومي يك ماه به نام <شكست‌ناپذير> ناميده شده است. از آن زمان است كه اغلب سزارها به‌ويژه فرمانروايان خاندان پسين سوروس‌ها كه نسب خود را به شرق مي‌رساندند و به آن نظر نيك داشته‌اند، اين نام را در القاب رسمي خود به كار برده‌اند. ‌

سده سوم ميلا‌دي نيز دوران شكوفايي پرستش مهر بوده است. با پشتيباني فرمانروايان، پرستشگاه‌هاي بسيار ساخته شد. اين محرابه‌ها در نيمه دوم همان سده با هجوم طوايف بربر به امپراتوري روم، ويران شد. در بسياري از جاها اين محرابه‌ها از نو پيراسته و آباد گرديد. از آن جمله بازسازي محرابه كارنونتوم بود كه به مناسبت تشكيل مجلس سزارها توسط ديوكلسين 3077-308 ميلا‌دي> به انجام رسيد. در اينجا نيز بار ديگر مهر را آشكارا نگهبان امپراتوري اعلا‌م داشتند اما با دستياري‌هايي كه يكي از جانشينان پسين او كنستانتين كبير به مسيحيت مي‌نمود، فروپاشي آيين مهر پيش‌بيني مي‌شد. گرچه سزار ژوليان واپسين نفري بود كه عليه امتياز مسيحيت قد برافراشت و مسيحيان وي را <مرتد> ناميدند. ژوليان فرمان داد كه در كاخ خود در كنستانتينوپل (استانبول كنوني) پرستشگاهي برپا دارند تا او بتواند با دوستانش در <مراسم سري> شركت نمايد. اما ستيز خونين مسيحيان، اين رستاخيز تازه را نيز در پايان سده چهارم ميلا‌دي خاموش ساخت. به يقين در چند جاي دوردست امپراتوري، تا ميانه سده پنجم ميلا‌دي هنوز اين آيين زنده بوده است، اما با عدم پشتيباني فرمانروايان ضدمسيحي، زمينه تداوم حيات اين آيين نيز برچيده شد.

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837