پس از او فرمازرن بيدرنگ به صورتبرداري اقدام نمود و در سال 1965 ميلادي مجموعه تازهاي از آثار به دست داد كه شماره آنها بالغ بر دو برابر تعداد پيشين بود، اما اين گردآوري تازه نيز بر پژوهشهاي آثار آيين مهر سودي نبخشيد. افزون و مهمتر از همه سري انتشارات فرمازرن به نام پژوهشهاي مقدماتي مذاهب شرقي در امپراتوري روم است كه هماكنون بيش از 70 جلد را شامل شده و تازهترين پيآيندهاي پژوهشي درباره اديان شرقي به ويژه در آيين مهرپرستي را در دسترس جهان اين دانش ميگذارد. در بررسي اين جنگ بيدرنگ به چشم ميخورد كه افزون بر ايتاليا در استانهاي دانوب و راين امپراتوري روم آثار فراوان ديگري از مهر و آيين او نيز يافت شده است. ارائه دلايل بيشتر اين آثار و ردهبندي آنها در كل جهان هستي، ديدگاه اصلي اين كتاب درباره مهر است. گسترش آيين مهر در امپراتوري روم ]...[ روم مراقبت خود را در شرق متمركز ساخته و بهويژه توجه خود را به آسياي كوچك معطوف كرده بود. روميان ناچار بودند در برابر پارتها كه روز به روز بر نيرومندي خود ميافزودند، ايمن شوند. همچنين دزدان دريايي كه پايگاههاي آنان در كيليكيه مستقر بود، بازرگاني و امنيت مردم را تهديد مينمودند و سرانجام ميبايد در برابر پادشاه پنت، مهرداد ششم (اوپاتر) كه پي در پي بر نفوذ و قدرت خويش ميافزود، جنگي خونين درگير شود. اين رويدادها سپاهيان رومي و همراهانشان و نيز بازرگانان پرجنبوجوش را كه به سرعت در همه جا سر بر ميآوردند، با انگارهاي ديني آسياي صغير آشنا مينمود اما تنها برخورد و شناخت، پذيرش اين آيين را حتمي نميساخت و يا نميتوانست آنان را چنان شيفته و مجذوب خود كند كه اينچنين پرستشگاهها و آثاري را از اواخر سده يكم تا سده سوم پس از ميلاد برجاي گذارد. پس بايد ديگر بار ضرورت و شرايط تاريخياي را كه براي نفوذ موفقيتآميز مهر در امپراتوري روم كارساز بودهاند، نزديكتر مورد مشاهده قرار دهيم. از پلوتارك، رويدادنگار يوناني- حدود 46 تا 126 ميلادي- يك گزارش تاريخي در دست هست. در زندگينامه پومپه آورده است كه: <راهزنان دريايي نيايش بيگانه و رسوم ديني مرموزي در المپ انجام ميدهند و از اين روي است كه مهر به دست آنان نامدار شده، تا امروز زنده است.> اهميت اين اشارات در اين است كه ما كهنترين گواه آشنايي روميان با پرستش مهر را در پيشرو داريم، چه اين <رسوم مرموز> نميتوانند چيز ديگري جز نيايش مهر بوده باشند. از بخت بد درباره چگونگي ستايش و درونمايه اين آيين چيزي به دست نميدهد ليكن ميتوان چنين گفت كه تكيه پلوتارك بيشتر بر نسخآيينهفايستوس در نزد دزدان دريايي در المپ بوده است، چه در پيوند با اين نقل قول، ويراني و تاراج بسياري از پرستشگاهها و مكانهاي مقدس يونانيان را به دست آنان بازگو كرده است. اهميت اين آثار مقدس در المپ مرهون آتش جاويدان بوده كه به طور طبيعي با گاز برخاسته از شكاف صخرهها تغذيه ميشد. پس بايد پذيرفت كه دزدان دريايي اين مكان مقدس را از ميان برداشتند تا در حوزه آتش، مهر و خدايان ديگر آتش را بپرستند و نه هفايستوس را. استرابون جغرافيدان كه در آمازياي پنت زاده شده 644 پيش تا 23 پس از ميلاد) مشاهدات خود را چنين بيان ميكند كه در آنجا مغان- كه او آنان را پيرت خوانده- بر فراز يك محراب از آتش جاويدان نگهباني ميكردهاند. از جامه آنان نيز سخن آورده كه همانند پوشاك مغان در سنگنگاره داسكيليون بوده و نيز افزوده است كه آنان هنگام نيايش و ستايش، سوگند و اندرز و گفتارهاي جادوگرانه را به صورت آواز سر ميدهند. پس اگر پومپه و سربازانش، استرابون و هم به يقين بسياري از شهروندان رومي، مسافران و ماموران سياسي اينچنين مراسم ديني را شاهد بودهاند، ديگر نميتوان پذيرفت كه شناخت و گسترش اين آيين در ميان روميان به دست دزدان دريايي كه در آن زمان از بزرگترين دشمنان امپراتوري روم به شمار ميآمدند، به انجام رسيده است. استاد پلوتارك كه 150 سال پس از استرابون ميزيسته است، بايد در اين باره به خطا رفته باشد. ليكن هرگاه بدانسان كه تاكنون پذيرفته ميشد، ستايش مهر را دزدان دريايي نگسترانيدهاند، چه كسي و يا چه كساني اين كار را كردهاند؟ اين به يقين روميها خود بودهاند كه در آسياي كوچك با اين ايزد آشنا شده و او را به روم و از آنجا به ديگر استانها بردهاند. ولي با يادآوري اينكه در سده يكم پيش از مسيح، ايزدان بيگانه جايگاهي مستحكم در پانتئون رومي داشتهاند، بسيار شگفت مينمايد كه مهر اينچنين دير به زندگي ديني روميان پاي نهاده باشد. ]...[ برخوردهاي متراكم روميان با شرق در زمان نخستين سزارها آغاز شد و از اين پس سربازان رومي مستقر در شرق و كارمندان ادارات دولتي استانها خود را با اديان گوناگون و به ويژه با آيين مهر بيش از پيش روبهرو ديدند و از همين زمان بوده كه مهر توانست در امپراتوري روم به تكامل پربار خود رسيده و از دين ايراني و تاثيرات يوناني بر آن، چيزي تازه و جهانگستر بيافريند. بدون استقبال و آمادگي رومي كه اصولا هر پديده تازهاي را ميپذيرفت، هرگز اين تكامل دست نميداد. افزون بر اين، تندرويهاي مناسك ساير اديان بيگانه براي روميان بس شگفت مينمود، چنانكه پرستندگان و كاهنان سيبل در حال بيهوشي و سرمستي در ملا همگان ختنه ميشدند. به جاي آن، بازرگانان ستايشگر مهر ميتوانستند به نام ايزدشان، <پيمان> بندند و يا براي سربازان موقعيتي فراهم ميشد كه با ستايش ايزد تازه، خود را بهگونهاي <چيرهناپذير> احساس نمايند. در اوان پيدايش مسيح، آيين مهرپرستي آسياي كوچك را روميان بيآنكه بپذيرند و يا ايزد و كلام او را درك نمايند، ميشناختند. فرزانگاني همچو استرابون به دشواري و آن هم در طبقه كتابخوان روم آن را شناساندند. اين ايزد به ظاهر جز در اندك موارد تاثير چنداني بر شهروندان نمينهاد. اين تاثير هنگامي نهاده شد كه كارمندان، بازرگانان و سربازاني كه سالها در استانهاي آسياي كوچك ميزيستند با مهر و دستآموزهاي او از نزديك آشنا گرديدند، اما نهتنها اهالي روم، بلكه شرقيان خود در اين زمان بيش از پيش در جامه سربازان رومي يا در كسوت بازرگانان پرجنبوجوش به گسترش آيين مهر در غرب امپراتوري روم ميپرداختند. آنها بر حسب اتفاق با بردباري و شكيبايي روميان در امور مذهبي روبهرو گرديدند. آنان ميتوانستند بيآنكه دستخوش خطر تعقيب و يا تمسخر قرار گيرند، تكهاي از ميهن خود را با اين ايزد به سرزمينهاي دوردست بياورند. از اين روي است كه اكثر آثار در جاها و شهرهايي ديده ميشوند كه برخورد با شرقيها بسيار بوده و يا سربازان و بازرگانان از شرق به آنجا روي آوردند.
|