از ديرباز شهر و شهرنشينى و پيامدهاى آن از موضوعات مورد علاقه متفكران حوزه علوم انسانى بوده است. كمتر جامعه شناس، فيلسوف يا روانشناس علاقه مند به امور جامعه را مى توان يافت كه درباره جامعه شناسى شهر و تبعات شهرنشينى و تاثيرى كه اين امر در تمامى ابعاد زندگى انسان دارد، صاحب نظر و عقيده يا كندوكاو تئوريكى نباشد. چرا كه اساساً پيدايش شهر و رشد جنون آميز شهرنشينى مفهوم و بار معنايى را به انسان هديه كرده است به نام شهروند. اين عنوان و هويت نو پيامدهاى فراوان، تاثير گذار و دگرگون سازى در شئون اقتصادى، سياسى و فرهنگى حيات بشرى داشته است. در ايران غفلت از اشاعه و گسترش مفهوم شهروند و ملزومات شهروندى مدرن باعث رخ دادن انواع انحرافات جامعوى شده است. فراموش كردن نقش بنيادى يك شهروند در شكل دادن به حيات جامعوى موجب شده است شهرنشينان در ايران خود را در قبال محل زندگى خويش مسئول احساس نكنند. • شهر كجاست نخستين شهرهاى جهان در حدود ۵۵۰۰ سال پيش به وجود آمدند، اولين هسته هاى بنيانگذارى آنها در مكان هاى ملاقات اقوام و قبايل براى اجراى بعضى از مراسم و شعاير شكل مى گيرد. به علت دگرگونى هاى پياپى شهرها در طول تاريخ و دگرگون شدن بافت آنها همچنين تغيير كاركرد آنها با مرور زمان و تفاوت تيپولوژيك و ساختارى ميان شهرهاى مناطق مختلف جهان تقريباً ارائه تعريفى واحد از شهر كه مورد قبول همه باشد غيرممكن است. بر همين اساس افرادى چون روشگلاس اعتقاد دارند يافتن تعريفى واحد براى شهر به نحوى كه نيازهاى پژوهشى و تجربى متنوع و متعدد را برآورد و براى همه انواع شهر در زمان ها و جوامع گوناگون مناسب تلقى گردد غيرممكن است. با اين حال باز هم تعاريفى از شهر و مشخصه هاى آن ارائه شده كه توانسته تا حدودى راهگشا باشد. ولى همان طور كه گفته شد ارائه تعريف كامل _ جامع و مانع از شهر كه خصوصيات اقتصادى، فرهنگى و سياسى شهرها را در طول تاريخ در برگيرد _ بسيار سخت و تقريباً امكان پذير نيست. لوونتال اعتقاد دارد «شهر به عنوان يك كل، حتى شهرهاى بى شكل امروزى داراى كيفيتى نمادين هستند به همين گونه كه هر عصر، محيط خود را شكل مى دهد تا منعكس كننده هنجارهاى اجتماعى آن عصر باشد.» بدين معنا كه شهرها بازتاب موقعيت جامعوى و سطح فرهنگى دوره خاص خود هستند و در هر دوره زمانى مقتضيات عقيدتى همان دوره شهرها را شكل و نما مى بخشند. متفكر ديگرى به نام رابرتا، شهرها و به خصوص كلانشهرها را با وجود مصنوعى بودن مهمترين و شگرف ترين دستاوردهاى انسان مى داند و آنها را كارگاه هاى تمدن و ماوارى طبيعى انسان متمدن به شمار مى آورد، در اين ميان اشاره به آراى گئورگ زيمل جامعه شناس شهير نيز خالى از لطف نيست، زيرا كه معتقد است «شهر در جامعه مدرن مركز تعيين سرنوشت انسان معاصر است» اما به نظر مى رسد آنتونى گيدنز راه را براى فهم دقيق و ارائه تعريف از شهر گشوده است. او با تفكيك شهر سنتى و شهرهاى امروزى هر يك را جداگانه شرح مى دهد. گيدنز شهرهاى سنتى را شهرهايى مى داند كه با وجود گوناگونى تمدن هايشان برخى ويژگى هاى مشترك داشته اند. از جمله ويژگى هاى آنان وجود ديوار براى دفاع نظامى، وجود فضاى عمومى بزرگى در ميان شهر كه محل بناها و ساختمان هاى بزرگ و معابد و كاخ ها بوده اند و همچنين سكونت گاه هاى طبقه حاكم يا نخبگان كه در آنجا وجود داشته است. تفكيك محل سكونت گروه هاى قومى مذهبى نيز از ديگر خصيصه هاى شهرهاى سنتى به شمار آورده شده است. گيدنز شهرها را در جوامع قديم كانون اصلى علم، هنر و فرهنگ جهان ميهنى مى داند و معتقد است با اين حال نفوذ و تاثير مناطق شهرى بر مناطق روستايى كم بوده است. در جوامع گذشته اكثريت مردم در روستاها زندگى كرده و به امور كشاورزى و دامدارى مشغول بوده اند و به ندرت برخوردى با شهرنشينان پيدا مى كرده اند كه اين امر به دليل خودكفايى روستاها و اصل توليد براى مصرف بوده است. ولى در باب شهرهاى قديم آسيايى و شهرهاى اروپاى قرون وسطى نكته قابل توجه است و آن تمايز ميان منشاء پيدايش آنان است، شهرهاى اروپايى محصول جدايى بين فئودال و پيشه وران بوده اند به اين صورت كه با دورى گزيدن پيشه وران از قلمرو فئودال محل كسب و كار پيشه وران تبديل به شهرى مستقل مى شود و آنها با تاسيس بورگ مستقلاً ادامه حيات مى داده اند، ولى در آسيا پيشه وران و بازرگانان از روستايى به روستاى ديگر طى طريق مى كردند تا كالاى خود را به فروش برسانند. اما در جهان كنونى و بالاخص كشورهاى توسعه يافته و صنعتى اوضاع شهر و شهرنشينى به گونه اى ديگر رقم خورده است. امروزه ما با مقوله اى به نام كلانشهرها مواجه هستيم. گاهى جمعيت يك شهر معادل كل نفوس يك كشور كوچك است. شهرهايى با جمعيت چند ميليونى كه امكانات اقتصادى و رفاهى فراوانى را در خود جاى داده اند و همين امر تبعات فراوانى را براى ساكنان آن در پى داشته است كه به آن پرداخته خواهد شد.
|