وارد فروشگاه كه مى شود توجه همه را به خود جلب مى كند، انگار آرايش چهره ، حركت دستها و سبك راه رفتنش او را از ديگران متمايز كرده است. فروشنده با لبخندى مصنوعى خود را به او نزديك مى كند و از او درباره گوشى موبايل مورد علاقه اش مى پرسد، فروشنده هنگام حرف زدن آنقدر كش و قوس به كلمات مى دهد كه هر آن احساس مى كنى كلمه اى به كلمه ديگر نمى رسد و جمله ناتمام مى ماند. بالاخره يك گوشى آن چنانى به او نشان مى دهد و مى گويد: «اين گوشى رو اونهايى برمى دارن كه مى خوان خودشونو نشون بدن...» اين گفته فروشنده با لبخند رضايتى از جانب مشترى جوان پاسخ داده مى شود. به ظاهر او گمشده اش را يافته است. اين روزها جلب توجه به بازى جديد جوانان تبديل شده ، آنها داشته ها و نداشته هايشان را سبك و سنگين مى كنند و به رخ يكديگر مى كشند. آنها تمام راه ها را امتحان مى كنند تا با سماجت به ذهن بخشى از جامعه وارد شوند و آنجا با اطمينان خاطر جاخوش كنند. اما هميشه جلب توجه كردن جوانان با سوءتفاهم همراه است؛ سوءتفاهمى كه اصل مسأله را مخدوش مى كند. آنها نمى خواهند هيچ چيز عصرشان را از دست بدهند. عبور از هر خط قرمزى برايشان جذاب است، دوست دارند تجربه كنند و در اين تجربه ها خودى نشان بدهند. گاهى اوقات ممنوعيت ورود به دنياى بزرگترها را ناديده مى گيرند، اما براى ورود بزرگترها به دنيايشان ممنوعيت قائل مى شوند. پس جلب توجه مى كنند تا امتيازات بيشترى به دست بياورند. نريمان ۲۱ساله كه تا چندى پيش در يك بوتيك كار مى كرد و با جوانان بسيارى سروكار داشت معتقد است جلب توجه كردن جوانان يك پديده غريزى است. اما وقتى به تك تك جوانان نگاه مى كنيم مى بينيم آنها با يك روش، پيامهاى مختلفى ارائه مى دهند، احسان خودش را شبيه بيتل ها آرايش كرده است، وقتى از او مى پرسم چرا اين تيپ را انتخاب كرده اى مى گويد: «چون همه جلب توجه ها مثل هم شده و من مى خواستم يه تيپ سنگين و بااصالتى داشته باشم.» جوانان اگرچه جلب توجه مى كنند تا خود را به اثبات برسانند، اما با واژه هاى «جلب توجه كردن» ميانه خوبى ندارند و گاهى فكر مى كنند اين واژه ها را بزرگترها خلق كرده اند تا آنها را تحقير كنند. به اعتقاد يك فروشنده لباسهاى زنانه، دختران جوان از طريق انتخاب لباسهايى با رنگهاى تند سعى مى كنند احساس تحسين ديگران را برانگيزند. جوانان بسيارى معتقدندكه جلب توجه كردن به آنها كمك مى كند از انزوا خارج شوند و بر شرايطى كه در آن به سر مى برند تسلط پيدا كنند. اشكان كه به همراه دوستش در يك نيمه شب زمستانى در خيابان تخت طاووس پياده روى مى كنند و شيطنت هاى كودكانه اى انجام مى دهند؛ گويى اين حركات را براى جلب توجه ديگران انجام نمى دهد، بلكه بيشتر مى خواهد انرژى اش را تخليه كند.
|