قصه هاي ايراني وتحقيقات غربيان ميدانيم كه در قرون گذشته اهل فضل و ادب به دانش توده و از جمله قصه هاي عاميانه عنايت و اعتنائي نمي كرده اند و ورود در اين مباحث را دون شان خود ميدانسته اند آنچه هم تاليف و تدوين شده اتفاقي و استثنائي است مثلا سخن شناسي صاحبدل به حكم ذوق شخصي مجموعه اي تدوين كرده يا كاتب تنگدست و بيكاري به فرمان صاحب قدرتي به كتابت و استنساخ داستان و قصه اي پرداخته است . در سده هاي اخير وضع ، حتي بدتر از اين بوده و تقريبا هيچ كاري انجام نگرفته است شايد به خاطر حوادث و سوانح اندوهباري كه براين سرزمين و مردم آن گذشته است ارباب ذوق وحال همان آسايش نسبي قديم را نيز نداشته اند تا دست و دلشان پي اين نوع كارها برود . آنچه شده در همين پنجاه سال اخير شده است . اما غربيان و خارجيان كه از سيصد سال پيش با كشور ما سروكار پيدا كردند و خواستند ما را به درستي و خيلي خوب بشناسند و ميدانستند كه قصه ها و مثل ها و آداب و معتقدات يك ملت معرف روحيات و سجايا و خلق و خوي آن ملت است در راه گردآوري و تدوين و ترجمه قصه هاي ايراني گام هاي موثري برداشتند . به عنوان نمونه از مستشرق فرانسوي پتي دلاكروا ياد مي كنيم كه در سالهاي 1710-1712 مسيحي مجموعه اي بي عنوان و به ظاهر مجهول المولف را كه به سبك هزار و يك شب بوده به نام « هزار و يك روز » ترجمه و منتشر كرده است . اما از آغاز قرن حاضر توجه غربيان فزوني گرفته است و به مطالعه جدي و بررسي دقيق فولكور ايران و قصه هاي ايراني پرداخته اند و بخصوص ايران شناسان روسيه قديم و كشور شوروي امروز با علاقه بيشتر و موافق موازين علمي اينكار را دنبال كرده اند و « پيش آهنگ آموزش آن ژوكوفسكي » است كه در سال 1901 كتاب نمونه هاي آثار ملي را منتشر كرده است . اين توجه غربيان در قرن حاضربا دقت قابل تمجيد ، روش منظم علمي وشوق وحرارت دنبال شده است بطوريكه حتي مجلس خواني پرده داران را هم از نظر دور نداشته اند ودر گردآوري آن كوشيده اند . توضيح مطلب آنكه تا سي چهل سال پيش هنرمندان و نقاشان توده كه اين روزها بغلط آنانرا نقاش قهوه خانه اي مي خوانند پرده هاي رنگ روغني بسيار زيبا مي ساختند بطول چند متروعرض تقريبي يك متر ونيم كه حوادث مختلف را مجسم ميساخت ، ومثلا وقايع دلخراش كربلا وخروج غيرتمندانه شيعيان به رهبري مختار ثقفي و روايت عاق والدين و مانند اينها را نشان ميداد . دارنده پرده كه فوت وفن كار را آموخته بود در گذرگاه و كنار ديواري يك مجلس از مجالس پرده را باز ميكرد و با لحن گيرائي درباره آن حادثه سخن ميداد اما سربزنگاه كه ماجرا به اوج خود ميرسيد ، ازحاضران نياز مختصري طلب ميكرد و به اصطلاح خودشان « دوران ميزد ».
|