سرهنگ «نيلوفري» به همراه همسر و تنها فرزندش «نوش آفرين» به دستور رضاشاه از شيراز به سنگسر جهت سركوب برخي اشرار و ياغيها انتقال مييابد و آنجا ماندگار ميشود چرا كه حكم انتقال وي به مركز كه ميبايست پس از دو سال از تهران ميرسيد، هيچگاه نيامد. سرهنگ در اثر بيماري قند درميگذرد و نوشا و مادرش در سنگسر ماندگار ميشوند.
نوشا به تدريج بزرگ ميشود و عاشق پسر كوزهگري به نام «حسينا» ميشود اما تقدير او را به عقد ...
|