اين مثل را در موقعي به كار ميبرند كه شخص، يك گرفتاري و مصيبتي براي پيش آمده و از آن چنان آزرده است كه ديگر تحمل بدبختي ديگر ندارد اما با اين حال به خود اميد و تسلي ميدهد كه «الهي! بده بدتر نشه». ميگويند سر بريدهاي بر روي آب افتاده بود درحالي كه دائم با خودش ميگفت: «بده بدتر نياد» آب آن را با خود ميبرد. شخص رهگذري از كنار جوي آب ميگذشت ...
|