خبر ساختن ديوار اينك به اين جهان راه يافته بود و تازه خبر دير رسيده بود. قريب سي سال پس از اعلام آن، غروب يك روز تابستان بود. ده ساله بودم و با پدرم كناره رودخانه ايستاده بودم. آنچنان كه اهميت اين لحظه حساس ميشايد، تمام جزئيات واقعه را به ياد دارم. پدرم دستم را گرفت. حتي وقتي خيلي هم پير بود، دوست داشتم دستم را بگيرد ـ با دست ديگرش چپق دراز و باريكش را كه انگار يك ني ...
|