در زمان قديم مرد گله داري بود كه هميشه توي بيابان زندگي ميكرد و با گاو و گوسفند سر و كار داشت. روزي از روزها پسرش گفت: بابا اجازه بده تا من به شهر بروم و آنجا را ببينم و بدانم آدمهاي شهري چه جوري زندگي ميكنند. پدر گفت: پسر جان همين زندگي ما خيلي بهتر از زندگي شهر است. اينجا راحت هستيم و زندگيمان هم از راه كشاورزي و چوپاني است. پسر اصرار كرد كه حتماً بايد ...
|