خانم بريكز به تنهايي در آپارتمان كوچكي در يك عمارت چهار طبقه در خيابان اكود، درست در محلي كه اين خيابان از كنار پارك و درياچه ميگذشت، زندگي ميكرد. آن طرف خيابان جلو پنجره آپارتمان خانم بريگز در زمستان بچهها روي برف بازي ميكردند و سر ميخوردند و در بهار تمام آن محوطه از سبزه و گياه پوشيده ميشد. در شبهاي ماهتابي تابستان دلباختگان جوان با هم قدم ميزدند و يكديگر را ميبوسيدند و نرد عشق ميباختند و در پاييز ...
|