پدربزرگم دردهكده اي زندگي مي كرد كه بيشتر اهاليش با كار در كارخانه هاي تهيه الياف زندگي مي گذراندند. پنج نسلي بود كه در كارخانه ها ذرات ساقه هاي خرد شده كتان را در سينه فرو ميبردند و همين خود موجب مرگ زود رسان مي شد؛ مردماني صبور و خوشباور كه خوراكشان پنير نبر و سيب زميني بود وگاه گداري هم خرگوشي براي شام شب شكار مي كردند . شبها در اتاق نشيمن مي نشستند و نخ مي ريسيدند و ...
|